سفارش تبلیغ
صبا ویژن
جامعه شناسی جنگ و نیروهای نظامی 1

مدرس : استاد مطلق

 

 

فصل اول


انواع تبینها درباره جنگ
1- تبیین روان شناختی  2- تبیین زیست شناختی  3- تبیین حقوقی  4- تببین جامعه شناختی  5- تبیین مارکیستی  6- تبیین اسلامی .

1- تبیین روان شناختی جنگ
روان شناسان معتقدند که جنگ از خصوصیات طبع بشری است و بشر فطرتاً درنده خو و متجاوز است . بنابراین جنگ اجتناب ناپذیر است .
همچنین نظریه مبتنی بر غریزه پرخاشگری بیان می دارد که پرخاشگری به منزله نیرویی است که در درون انسان تولید و متراکم شده و در شرایط محیطی خاص رها م یگردد . این بینش رفتار انسان را منبعث از فطرت و سرشت انسان می داند . لذا روانشناسان براین باورند که برخی از جوامع نسبت به برخی دیگر حالت خشونت آمیز و پرخاشگرانه بیشتری دارند .

2- تبیین زیست شناختی
طبق این نظریه نزاع و درگیری انسان برای ماندن امری طبیعی است . طبق قانون طبیعی بقای اصلح ، بشر ناگریز از جنگیدن بوده است . تا قوی ترین و شایسته ترین اشخاص برای حکومت بر دیگران انتخاب گردند . طرفداران این نظریه معتقد هستند که حکومت و تسلط اتویا برضعنا جز از راه جنگیدن به اثبات نمی رسد و صاحب نظران زیست شناختی اجتماعی عامل ژنتیک را عامل پرخاشگری در انسانها می دانند .

3- تبیین حقوقی جنگ
در حقوق بین المللی گفته می شود که دولتها به علت خلا ناشی از یک قدرت قضایی که بتواند منازعات آنها را در فیصله دهد . مجبورند با یکدیگر نزاع کنند و کار حقوق بین الملل محدود کردن یا مشروعیت بخشیدن به جنگ بوده است .

4- تبیین جامعه شناختی جنگ
در نگرش جامعه شناسان به جنگ دو نکته وجود دارد .
الف) جنگ نهادی اجتماعی است و باید با تحلیل نهادی آن را بررسی کرد .
ب) گاهاً رقابت بین کشورها موجب نزاع بین آنها شده و با توجه به اجتماعی بودن این پدیده باید علل گوناگونی را مورد بررسی قرار داد .
جامعه شناسان در مورد علل جنگ روی عامل فرهنگی و روابط انسانی بسیار تاکید دارند . فرهنگ جامعه ، روابط درون گروهی ، روند جامعه پذیری اعتقادها و باورهای دینی موجب افزایش و یا کاهش گرایش به جنگ می شود . همچنین زورگویی و نزاعهای فردی و گروهی نیز پدیده ای اجتماعی و معلول نظم اجتماعی – فرهنگی می باشد .


5- تبیین مارکیستی
مارکیستها جنگ را نتیجه رقابت بین کشورهای سرمایه داری می دانند . که برای بهره کشی در استعمار کشورهای ضعیف صورت می گیرد . این نظریه برای همه دوران ها جامع و کامل نیست و لنین معقد بود جنگها خصلتی طبقاتی دارند . او دو نوع جنگ را برشمارد .
1- جنگ عادلانه : که در جهت حفظ منافع طبقه کارگر و سوسیالیسم بود .
2- جنگ غیرعادلانه : که علیه منافع طبقه کارگر و نظام سوسیالیسم بود .

6- تبیین اسلامی جنگ
اسلام هرگونه جنگی جز جهاد را نفی می کند . و جهاد یعنی مبارزه در راه خدا که دو نوع دارد :
الف) جهاد اکبر : یعنی مبارزه با نفس و هواهای نفسانی .
ب) جهاد اصغر : مبارزه با دشمنان خدا ، کفار و مشرکین .
همه پیامبران در راه خدا و برای ابلاغ رسالات الهی با مشرکان جنگیده اند . تا این موانع را از سرراه بردارند . لذا اسلام فقط جنگ عقیدتی در راه رضای خدا و آن هم با شرایط و ضوابط خاص را توصیه می کند .

علل شروع جنگها در ادوار تاریخی :

علل جنگ در جوامع ابتدایی

1- غارت و کسب غنیمت :  گروههای ابتدایی به علت کمبود مواد غذایی دست به غارت و چپاول می زدند .
2- بیگانه ترسی : گروههای ابتدایی برای دفع خطر از خود مجبور به ستیز با بیگانگان می شوند .
3- قدرت نمایی : انسانها برای اثبات شجاعت و قدرت خود و مطیع کردن دیگران با آنها می جنگیدند .
4- مقابله به مثل : گروههای ابتدایی برای تلافی کردن تهاجم دیگران و کسب حیثیت به جنگ می پرداختند .

همراه با تکامل جوامع انسانی ، انواع و علل جنگها نیز دگرگون شد .

1- جنگ نتیجه طبیعی قدرتمندی است .
2- جنگ محصول تنفر و خشم ملل از یکدیگر است .
3- جنگ محصول احساس تحقیر ملل نسبت به یکدیگر است .
4- جنگها علل مذهبی و عقیدتی داشته اند .
5- جنگ به علت منافع مادی ماهیت استعماری داشته اند .
6- جنگ به دلیل نیاز به استقلال و رهایی ماهیت ضد استعماری داشته است .
7- جنگها به علت اختراع و توسعه تسلیحات نظامی به جنگهای فنا و دانه تبدیل شده اند .

و به طور کلی مهمترین علل جنگ عبارتند از گروه گرایی ، ترم مداری ، ملیت گرایی فرهنگها روابط مبتنی بر ترس متقابل از یکدیگر و نبود عدالت ، برابری و احترام متقابل .

علل پیروزی و شکست در جنگها :

1- وجود رهبری مقتدر : که بتواند افکار عمومی جامعه را به سمت جنگ و پیروزی سوق دهد .
2- ایدئولوژی مناسب : که توجیه کننده جنگ و اجبار به پیروزی باشد .
3- برنامه مدرن و استراتژی شخص .
4- روحیه نظامی مثبت و قوی .
5- نیروی انسانی کافی .
6- ابزار و ادوات نظامی .
7- اقتصادی قوی و شکوفا .

اهداف جنگها :

در جنگ اهداف کوتاه مدت و بلند مدت وجود دارد . ولی هدف نهایی تسلیم نمودن دشمن است . و تیز معتقد است که هدف جنگ از بین بردن قدرت دولت رقیب است ، نه جمعیت آن . سیاستمداران نیز جنگ را ابزاری برای رسیدن به مقاصد سیاسی می دانند .

اهداف جنگ در جوامع ابتدایی

1- غنیمت و غارت خوراک و ابزارهای مادی .
2- بیگانه تری یا پیشگیری از حملات گروههای دیگر .
3- خودنمایی قدرت مانند شجاعت و قدرت نمایی .
4- تلافی جویی .

اهداف جنگ در جوامع امروزی

1- پیروزی بر حریف برای مطیع ساختن او
2- کسب اراضی و دارائیهای دشمن .
3- تحمیل ادعاها خود بر دشمن و اجبار او به قبول آنها .
4- دفاع از خود در برابر ادعاهای دشمن .
ویژگیهای جنگ

1- باید دو یا چند گروه مستقل که هر یک در منطقه جغرافیایی خاصی سکونت دارند ، موجود باشند .
2- گروههای مستقل از یکدیگر باید با همدیگر در ارتباط باشند .
3- بین گروههای مختلف اجتماعی باید ارتباطات ستیزه آمیزی برقرار باشد .
4- این ارتباط ستیزه آمیز باید از نظم و ترتیبی خاص برخوردار باشد .

گاستون برترل برای مطالعه علمی جنگ آن را به اجزای متفاوت تقسیم نمود :

1- جنگ عنصر جمعی دارد : جنگ یک حرکت گروهی است نه اعمال خشونت بار فردی .
2- جنگ نصر ذهنی دارد : جنگ یک تصمیم و نیت گروهی است نه یک امر تصادفی و خود به خودی .
3- جنگ عنصر پیامی دارد : جنگ نیازمند یک ارتش و سازمان نظامی است .
4- جنگ عنصر حقوقی دارد : قواعد حقوقی به صورت عرفی یا رسمی در جنگ تاثیر دارد .
5- جنگ عنصر مسلحانه و خونین دارد : خونین بودن و نابودی امکانات مادی و معنوی از ویژگیها جنگ است .

فصل دوم

انواع جنگها در طول تاریخ :

1- جنگهای تاریخی : که در اثر رسیدن کشاورزی و ارتباطات به رشد کافی و پیدایش تقسی کار ، انباشت سرمایه اضافی به وجود آمد و گروههای موجود و در یک تمدن رومی ، یونانی ، مکزیکی و آسیایی مرکزی به جدال با هم می پردازند و قوی ترین آنها هدایت تمدن را به دست می گیرد .

2- جنگهای دوره باستان : کلیه جنگهای پنج قرن قبل از میلاد مسیح نامشروع دوران قرون وسطی را جنگهای دوره باستان می نامند که جنگ بین تمدنهای مختلف بوده است .

3- جنگهای قرون وسطی : این جنگها بین قرون پنجم بعد از میلاد تا قرن پانزدهم میلادی در حیطه مسیحیت به وجود آمدند .

4- جنگهای دوره رنسانس : در این دوران قدرت کشیها کاهش یافت ، جامعه اروپا بیدار شد . و علیه مظاهر دوران قرون وسطی قیام به وجود آمد تلاش برای سرزمینهای جدید آغاز شد . حکومتها ارتشهای جدید تشکیل دادند و جنگهای مذهبی و توسعه طلبانه برای متسعمرات آغاز شد .

5- جنگهای انقلابی و ملی : انقلاب عظیم صنعتی رفتار بیش از حد برمنابع مستعمرات ، بیداری آنها را به همراه داشت . منازعات درونی برای کسب آزادی و مبارزات سیاسی و اقتصادی موجب درگیریهای گوناگون میان مستعمرات و کشورهای اروپایی شد .

6- جنگهای جهانی و بین المللی : که شامل درگیریهای قدرتهای بزرگ اروپایی طی جنگهای جهانی اول و دوم می شود .این جنگها خسارات بسیاری را به همراه داشت و تحولات عمیقی در روابط بین المللی حاصل شد .

انواع جنگهای معاصر :

1- جنگهای داخلی   2- جنگ خارجی    3- جنگ انقلابی   4- جنگ رهایی بخش   5- جنگ چریکی   6- جنگ مذهبی .

1- جنگ داخلی :
عبارت است از مبارزه مسلحانه دو گروه با هویت مشخص علیه یکدیگر با هدف ضربه زدن و از پا درآوردن دشمن و تسلط برآن . این جنگها به دلایل مختلف اهمیت بسیاری دارند . از جمله : تلفات سنگین و خسارات بی شمار – طولانی بودن این قبیل جنگها – تخریب روحیه ملی و معنوی افراد جامعه و از بین بردن رفاق فرهنگی و نظم اجتماعی .

2- جنگ خارجی :
 عبارت است از مبارزه مسلحانه ای که علیه نیروهای بیگانه مستقر در داخل مرزهای یک کشور صورت می گیرد . اساس این جنگ تضاد منابع دولتهاست و نشان دهنده بی ثمر بودن مذاکرات سیاسی .

3- جنگ انقلابی :
 این جنگ مرحله ای از بروز درگیری و خشونت بین نیروهای انقلابی و نظام حاکم یا دولتهای بیگانه در داخل یا خارج مرزهاست . این جنگ فصلی از روند انقلاب است که برای ضربه زدن برپیکره نهادهای نظامی – اقتصادی ، سیاسی و اجتماعی لازم است .
جنگ انقلابی به دو دسته تقسیم می شود .
الف ) داخلی : که عموماً بین نیروهای انقلابی و قدرت حاکم صورت می گیرد .
ب) خارجی : که بین نیروهای انقلابی و دولتهای استعمارگر صورت می پذیرد .

4- جنگ رهایی بخش :
بعد از جنگ جهانی دوم ، ملتهای استعمارزده اعلام استقلال کردند و جنگهای استقلال طلبانه را آغاز نمودند . برخی از آنها به سرعت به پیروزی رسیدند و بعضی سالها به طول انجامید . شیوه این نوع جنگ مبارزه مبتنی برجنگها ی چریکی یا جنگهای کلاسیک بود و ایدئولوژی ملی گرایانه این جنگ برای مبارزان بسیار جاذب بود .

5- جنگ چریکی : (حذف شده است)
6- جنگ مذهبی :
که از اهمیت بالایی برخوردار است . و براساس ایدئولوژی مذهبی شکل گرفته است . از جمله این جنگها می توان به جنگهای صلیبی بین مسیحیان و مسلمانان ، جنگهای یک صدساله بین دولتهای پروتستان انگلیس و کاتولیک فرانسه ، جنگهای هند علیه اسپانیا و فرانسه علیه اتریش و اسپانیا اشاره نمود .

انواع جنگهای دوران اخیر

1- جنگ اقتصادی  2- جنگ اتمی و شیمیایی 3- جنگ ستارگان  4- جنگ اطلاعاتی 5- جنگ تمدنها

1- جنگ اقتصادی :
 در این جنگ طرفین سعی می کنند به جای به کارگیری ابزار نظامی با ابزار و روشهای اقتصادی و با تحریمهای اقتصادی حریف را تضعیف و از بین ببرند . برای مثال مسابقات تسلیحاتی در دوران جنگ سرد میان شوروی سابق و آمریکا که موجب فروپاشی نظام سوسیالیستی شوروی شد .
 
2- جنگ اتمی و شیمیایی :
یکی از نتایج جنگ جهانی دوم اختراع بمبهای اتمی بود . که به عنوان جنگ افزار کشتار جمعی شناخته شده است . آمریکا دو فروند از این بمب ها را بر روی هیروشیما و ناکازاکی پرتاب کرد که موجب کشته شدن میلیونها نفر شد .

3- جنگ ستارگان :
 به طرح دفاع استراتژیک فضایی آمریکا معروف به (S.D.I) جنگ ستارگان گفته می شود . این جنگ مستلزم به کارگیری فناوری پیچیده و نوظهور است . این سابقه تسلیحاتی در چهار زمینه بود .
الف) سلاحهای صد ماهواره ای    ب) سلاحهای لیزری     ج) ایستگاههای فضایی      د) سفینه های شاتل با رفت و برگشتی .

آمریکا و شوری سعی داشتند ماهواره هایی با دوام با قابلیت جاسوسی و امکانات دفاعی داشته باشند و همچنین تجهیزاتی داشته باشند که فعالیتهای ماهواره ای دشمن را خنثی کند . دفاع استراتژیک فضایی علاوه بر سیستم دفاعی یک سیستم تعرضی نیز می باشد .

4- جنگ اطلاعاتی :
بشر در عصر جدید شاهد به وجود آمدن انقلابی است که ماشینهای هوشمند قادرند نقش او را در بسیاری از زمینه ها ایفا کنند و این تحول عظیمی را در زندگی فردی و اجتماعی وی خواهد داشت . با اتحاد صنایع رایانه ای ، صنایع فیلم سازی و صنایع مخابرات ، بزرگرههای اطلاعاتی به وجود آمدند . که می توانند حجم عظیمی از اطلاعات را از طریق یک خط تلفن – رایانه ای به مصرف کننده برسانند .
در سالهای گذشته اینترنت تحولات عظیمی داشته و اکثر کشورها در تلاشند خود را هرچه بیشتر به این سلاح مجهز نمایند .زیرا در آینده موثرترین سلاح در نبرد بین فرهنگها می باشد . و کشورهای پیشرفته که بیشترین تولید اطلاعات را دارند بر مصرف کنندگان آنها مسلط می شوند . هدف صاحبان این ابزارها نیز فرهنگ ملی کشورها ، آداب و رسوم و سنن بومی آنهاست و کشورهایی که متکی برفرهنگ ملی ، حمایت مردمی و نظامهای و سیاسی باشند می توانند در این نبرد پیروز شوند . جنگ روانی یکی دیگر از کاربردهای این ابزار است .

5- جنگ تمدنها
نظریه برخورد تمدنها از سوی هانتینگتون مطرح شد . او به جهان غرب هشدار داده که در آینده رویارویی بین تمدنهای گوناگون برخورد تمدنهای غرب و اتحاد تمدنهای اسلامی و کنفوسیوسمی حتمی است . او تمدنهای زنده جهان را به هفت یا هشت تمدن تقسیم کرده و گسل میان این تمدنها را منشا درگیری می داند . به نطر او برخورد تمدنها آخرین مرحله تکامل است . زیرا

1- اختلاف تمدنها اساسی است .
2- خودآگاهی تمدنی در حال افزایش است .
3- تجدید حیات مذهبی وسیله ای برای پرکردن خلا هویت در حال رشد است .
4- رفتار منافقانه غرب موجب رشد خودآگاهی تمدنها دیگر شده .
5- ویژگیها و اختلافات فرهنگی تغییر ناپذیرند .
6- منطقه گرایی اقتصادی و نقش مشترکات فرهنگی در حال رشد است .
7- خطوط کسل موجود بین تمدنها جانشین مرزهای سیاسی دوران جنگ سرد شده است .

جنگهای آینده چگونه خواهند بود ؟

تانلر معتقد است درگیری اصلی در قرن بیست و یکم درگیری بین تمدن موج سوم (اطلاعات و ارتباطات ) با تمدنهای موج دوم (صنعتی) و موج اول ( کشاورزی ) است . او معتقد بر برتری جهان فرا صنعتی در شکل انقلاب اطلاعات و ارتباطات است . به نظر او انقلاب کشاروزی هزاران سال طول کشید ، ظهور تمدن صنعتی نیز قرن طول کشید ، اما موج سوم طی چند دهه آینده به کمال می رسد . در این جریان حاکمیت برخی دولتها نیز متزلزل شده و ناچار به پذیرش دخالت فرهنگی و اقتصادی کشورهای غربی شده . او سرچشمه تمدن موج سوم را آمریکا شروع این موج را جنگ آمریکا علیه عراق می داند  در این موج صمیت در سلاحهای غیر مرگبار به بیان می آید این سلاحها به دلیل آثار و صدمات روانی دراز مدتی که به جا می گذارند بسیار برتر از سلاحهای کشنده هستند . برنامه ریزان نظامی در جنگ های آینده قصد دارند بدون کشتن سربازان و بدون نابودی کامل هدف دشمن را تسلیم کنند.


فصل سوم

دیدگاه جامعه شناختی و جنگ
از نظر زیست شناسی جنگ ، جنگهای ابتدایی جنبه انفرادی داشته . اما در جوامع متمدن به دلیل توسعه و روابط اجتماعی ازدیاد جمعیت و افزایش وسعت حکومتها به ستیزه گروهی تبدیل شده است . برخی ازمکاتب جامعه شناسی با دیدگاههای متفاوت به ضرورت اجتماعی جنگ پرداخته اند .

اشتانیمتز
جنگ را یک اصل اساسی پویایی اجتماعی می داند . او موانع علمی جنگ است و معتقد است جنگ از بین نخواهد رفت ونباید هم از بین برود .

گاستون بوتول :
جنگ را ابزاری در جهت حدف اضافه جمعیت انسانی و از بین بردن اضافه تولید اقتصادی می داند .وعنوان می کند که ای کاش روش دیگری برای این تعدیل صورت می پذیرفت .

دوپاره تو
جنگ را ابزاری لازم جهت گردش نخبان می داند .

ماکس وبر
جوغمع همواره مجموعه ای هماهنگ نیستند و برای رسیدن به نظم و هماهنگی مجبور به نبرد و درگیری اند . او نبرد را یک رابطه اجتماعی بنیادی می داند . رابطه ای که از طریق تحمیل اراده یکی بر دیگری ایجاد می گردد  . او مبارزه طبقات و افراد برای رسیدن به قدرت را همیشگی و دائمی می داند . او مبارزه را در همه صحنه های اجتماعی می بیند اما حق تقدم را به سیاست خارجی می داد .
او معتقد بود سیاست قدرت بین ملتها مشکلی از مبارزه برای بقا در بین طبقات و ملتها می باشد و سیاست بدون مبارزه و خشونت را مردود می داند .

دورکهیم
جنگ نشانه یک بیماری یابی نظمی اجتماعی است . او معتقد بود جنگ عامل حرکت تاریخ نیست و وجود قهر امری سازگار با نظم تاریخ و جامعه است .

آکوست کنت
او خود را پیامبر صلح معرفی کرد . به نظر او در انسان دو تمایل خودخواهی و دگرخواهی وجود دارد .و حس دگرخواهی انسان تمدن را به وجود می آورد . او در پیروی از مراحل سه گانه علم : مرحله ربانی – مرحله فلسفی و مرحله علمی معتقد است که در مرحله ربانی مردم هنوز حس خود پرستی دارند و محور امور برجنگ و جدال بوده و جنگی حاکم است . در مرحله فلسفی مردم به دنبال تحصیل حقوق ، قانون ربانی زندگی جدیدی بودند . و در مرحله علمی همه به دنبال حل مسائل اجتماعی ، اقتصادی و توسعه تمدن بودند . به نظر او جنگ در جامعه صنعتی نقشی ندارد . وکارکرد جنگ در مرحله ربانی است و جنگ نقشی دو گانه بازی می کند : مانوس کردن انسان های هرج و مرج طلب با کار و نظم – شکیل دولتهای بزرگ به نظر کنت با افزایش روح صنعتی و ترقی و توسعه جنگها از بین می رفتند .

توکویل
او معتقد است جوامع دموکراتیک چندان تمایلی به جنگ نخواهند داشت . این جوامع در زمان صلح تا در به جنگ نیستند و در هنگام جنگ هم قادر به خاتمه دادن به آن نیستند . همچنین او سربازان حرفه ای و درجه داران را جنگ طلب می داند . زیرا در زمان جنگ می توانند سوال گرفته و بر افتخارانشان بیافزایند .

مارکیست – لنینستها
آنها معتقد هستند که همزیستی مسالمت آمیز جانشین جنگ سرد می شود . البته همزیستی نمی تواند ایستاده باشد بلکه باید همراه با توسعه ، مبارزه و قدرت باشد . آنها معتقد بودند که جنگ عادلانه آزادبخش خلقها و مستعمرات در مقابل جنگ غیر عادلانه اسپریالیسم قرار می گیرد و جنگ روانها جانشین جنگ سلاحها می شود . این جنگ دایمی و پنهان است . لفین نیز بیان می دارد سیاست همان ادامه جنگ است با استفاده از همه امکانات و منظور او اولویت دادن به مسئله جنگ در مقابل سیاست است .

دیدگاه کارکردگرایی و جنگ

اساس این مکتب این است که هر کل از اجزایی تشکیل شده که این اجزا باید در خدمت کل باشد و هدف حفظ ثبات است . از جمله متفکران کارکرد گرا می توان به کنت – اسپنر و دورکهیم اشاره نمود .

کنت :
وجود روش تحقیق علمی را برای حل بحرانها و مشکلات اجتماعی ضروری می دانست . جامنعه شناسی او بیشتر بر مبنای ارزشها و قضاوتهای شخصی بنا گذاشته شده بود .


اسپنسر :
او نبیانگذار نظریه کارکرد گرایی ساختی بود و نظریه دارد ونسیسم اجتماعی را ارائه داد . و با این که از تکامل اجتماعی سخن می گفت ولی نظریاتش ضد انقلابی و حامی وضع موجود بود . او جوامع را برحسب رابطه شان با همسایگانشان به جوامع جنگجو و جوامع صنعتی تقسیم کرد . فلسفه بقای او عنوان می کند که آنهایی که توانسته اند در زندگی درام بیاورند . قوی تر از کسانی هستند که دوان نیاورده اند . او با دخالت قانون در روابط انسانها مخالف بود و قانون را برای رفاه کلی بشر زیانباری می دانست .

دورکیم :
 او انسان را دارای دو بعد فردی و اجتماعی می دانست که بعد اجتماعی تنها از طریق جامعه رشد می یافت . کنش اخلاقی در فداکردن برخی امیال فردی به نفع گروه و جامعه صورت می گرفت . او علت خودکشی نظامیها را ایثار و فداکاری برای جامعه و نداشتن خوی فردیت می دانست و به این نوع خودکشی ، خودکشی نوع دوستانه می گفت . به طور کلی در دیدگاه کارکرد گرایان تعین کارکرد پدیده های اجتماعی ، شرط اصلی بیان آنهاست و آنها در تبیین جنگ به وظیفه ای که جنگها در طول تاریخ در جوامع بازی کرده اند توجه دارند .

دیدگاه ساخت گرایی و جنگ
به عقیده ساخت گرایان مسائلی گوناگونی که در زندگی بشر رخ می دهد معلول دگرگونیهای ساختی است و برای شناخت علل آن مشکلات باید به رای آنها نظر اندازیم تا قادر به شناخت آنها گردیم . جنگ هم یکی از مسائل و مشکلات زندگی اجتماعی است .

میلز :
او معتقد است وقتی جنگی در جامعه رخ می دهد . به وجود آورندگان جنگ به وجود آورندگان مسائل خصوصی و عمومی جنگ نیز هستند و همه این مسائل عمومی و خصوصی جنگ مسائل ساختی هستند و برای حل آنها باید مسائل سیاسی و اقتصادی حاکم بر شرایط موجود را در نظر گرفت . او معتقد است برای دسترسی به مفهوم ساخت اجتماعی و شناخت صحیح آن باید بستگیها و پیوستگیهای عوامل گوناگون را بررسی کرد

تالکوت پارسونز
یکی دیگر از کارکرد گرایان ساختی است او دو نوع رفتار اجتماعی را در افراد بیان می دارد . که یکی براساس انگیزه های شخصی و دیگری براساس منابع جمعی است . و فرد رفتاری را در نظر می گیرد که منطبق با خواست نظام اجتماعی است . او چهار خرده نظام دینی ، سیاسی ، اقتصادی و فرهنگی را نام می برد که در یکدیگر تاثیر همزمان دارند و یک سلسله علتهای گوناگون را به وجود می آورند .
طبق نظریه کنش او چون حریان کنش متقابل خصلت اجتماعی دارد نمی توانیم این کنش را بدون در نظر گرفتن نظام اجتماعی بررسی کنیم . او همچنین جنگ را مشخص ترین نمونه عامل جمعی می داند او کشمکشهای طبقاتی در اجتماع صنعتی غرب را نوع مرض بومی می داند .

کوزر
او معتقد است کشمکشهای اجتماعی پایداری اجتماعی را از بین برده و ساختار اجتماعی را به خطر می اندازد بنابراین اگر پایداری و ساختار اجتماعی را خوب تلقی کنیم باید ستیزه را بد بدانیم .

نظریه پردازان اجتماعی جنگ

بوتول نظریات نطریه پردازان را به دو دسته خوش بین و بدبین تقسیم می کند .
نظریات خوشبینانه : نظریاتی هستند که جنگ را زاییده ساختار اجتماعی می دانند بنابراین سن یمون کنت ، اسپنر و تارد را می توان خوشبینان جنگ نامید .
نظریات بدبینانه : نظریاتی هستند که جنگ را پیده ای ابدی و مفید می دانند که در تمام طول حیات بشر حضور داشته و جزء ذات انسانهاست و پایدار می ماند . از جمله متفکران بدبین می توان به ایزوله ، کمپلوویچ و مارکسیستها اشاره نمود .

ادامه دارد...



[ سه شنبه 92/11/29 ] [ 11:12 عصر ] [ جلال ]

نظر

مجله اینترنتی دانستنی ها ، عکس عاشقانه جدید ، اس ام اس های عاشقانه